وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

گناه بی مجازات

زن با وکیلش تماس گرفت، و چند ساعت بیشتر طول نکشید که وکیل به در خواست زن با دو نفر برای تفتیش و جستوجوی خانه درب را زدند. زن در را باز کرد، و آهسته آهسته همانند یک پیرزن راه رفت و روی کاناپه افتاد، و در آن فرو رفت. دستش را جلوی صورتش گذاشته بود. و اشک هایش سطح گونه اش را براق کرده بود. دو مرد به دستور وکیل همه ی خانه را گشتند. وکیل جلوی زن نشست و به آن دو مرد خیره شد که حالا با چیزی که پیدا کرده بودند سمت او می امدند. تعدادی عکس، گل خشک شده و یک حلقه ی بدل. وکیل پرسید: خیلی وقته که رفته نه؟ زن جوابی نداد. وکیل ادامه داد با روانپزشکت صحبت کردم، نیازی به این کار نبود. فقط چون قسمم دادی اومدم. زن تکانی به خودش داد سرش را به سختی بالا برد. حالا تمام صورتش از اشک خیس شده بود، و سرمه هایش تا پایین گونه هایش کشیده شده بود. لبهای خشکش را خیس کرد و با صدایی آغشته به بغض و کینه پرسید: اعدامش میکنید؟ وکیل که در حال بدرقه ی دو مرد و جمع کردن وسایلش بود. عینکش را بالای دماغش جا داد و گفت: ببخشید که اینطوری می گم، مجازاتی برای تنها گذاشتن نیست!!!

نظرات 15 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 22:20

واقعا که به نظر من باید بیشترین مجازات برای همین کار در نظر گرفته شه
آخه چقدر این مردا میتونن ... باشن!

چه دل پری داری شما!!!

امید دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 22:22


ای وای من...

مریم سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 11:24

نه ربطی به دل من نداره شما مردا کلا همینید!
توی همین داستان دختر بیچاره کارش به روانپزشک کشیده این نباید هیچ مجازاتی داشته باشه؟
به نظرمن که کمترین مجازات براش اعدامه

نازنین سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 11:45

چه غم انگیز بود

علیرضا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 09:56

چه ربطی به مرد بودن یا زن بودن داره!!!
یعنی میخواید بگید که زنی نداریم که همچین کاری کرده باشه؟!
منصفانه قضاوت کنید نه از روی تعصب

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 11:05

آره دیگه.مردا همینن.نبینید خانمها رو ،حاضرن پایبند به همه چی بمونن.من خیلی جاها خوندم که خانمها حتی با بیماریو نقص عضو همسراشون ساختن و سوختن.و اکثر جاها هم خوندم آقایون به تعهدشون بی هیچ دلیلی پشث پا زدن.
مردیو نمیشه پیدا کرد که به خاطر احساسش عقلشو زیر پا بزاره.ولی خانمها عقلشونو زیر پا میزارن به خاطر همون احساس.
آدم وقتی 1تعهدی میده پاش میایسته.1نتیجه گیری مهم:این خانمهان که مردن.نه که مرده و حرفش....
وگرنه مردا اسمن مردن.و خانمها رسمن.

رامتین چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 14:31

مگه نمیگی مردی!!!
خوب با اسم نظر بده!!!

مینا جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 14:55

کمترین مجازات برای همچین اقایونی اینه که اعدام شن
بنظر من اینا رو باید داد دست یه خون اشام که هر روز ازش تغذیه کنه تا بمیره

میثم(داداش مینا) جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 15:00 http://morghdari-m.blogfa.com

باید همچنین مرد های بیکفیاتی رو به توپ و تانک بست

[ بدون نام ] جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 21:47

سلام.نه بابا.اعدام چیه؟دیگه در این حد نیستن که.تازشم مگه چقد می ارزن که به خاطر اشتباهاشون اینقده خودمونو ناراحت کنیم.اگه به من باشه که آزادشون میزارم تا خودشون پشیمون بشن تا اون حدی که بیان به پام بیوفتن.والله ما که چیزیمون کم نیست.ولی اونا حتما ۱کمبودی دارن که اینکارو می کنن.مجازات این کمبودا هم فک نکنم اعدام باشه.چوب خدا صدا ندارهُاز هر دستی بزنی از همون می گیری.اسمم نمی نویسم واسه اینکه ثابت کنم پای حرفم می ایستمُنه که از اول اسم ننوشتم ُالانم نمینویسم

علیرضا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 16:08

آخه من نمیدونم چه ربطی به زن بودن یا مرد بودن داره!!!
این داستان شاید تکراری باشه ولی خوندنش خالی از لطف نیست...

دختر نابینایی بود که با یک پسر بینایی دوست شد آنقدربه آن پسر عشق می ورزید
که تنها آرزوی دختر این بود که بینا شود وچهره دوست پسرش را ببیند روزی فهمید
که می تواند از کسی چشم بگیرد وبه چشمانش پیوند زند این امر مهم انجام شد
ودختر بینا گردید وبا عجله نزد دوست پسرش رفت و در کمال تعجب دید
که دوستش نابیناست با دیدن این موضوع دختر فریاد زد که تو نابینایی و من بینا
من نمی توانم به شخص نابینا تکیه کنم از زندگی من برو بیرون
پسرک خنده تلخی زد و گفت باشه می روم ولی قبل از رفتن از تو خواهشی دارم که:
مواظب چشمهای من باش

خب خانوم های محترم حالا باید با این دخترک چه کرد؟؟!!

رامتین شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 18:01

علی جون دمت گرم.
قابل توجه اونایی که ادعای مرد بودن دارن ( بی نام)

سمیرا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 19:19

بقض نه بغض.

مرسی توجه...
اصلاحش کردم

مریم مهندسی شیمی 88 یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 10:22

به نظرم اعدام باعث میشه اون مرد زود راحت بشه ولی اون زن بدبخت چی؟این همه سال سختی کشیده و تنها بوده تا جایی که کارش به دکتر روان پزشک کشیده شده!!!این چیز کمی نیست!!!
من نمیگم مردا نامردن یا زنا خیلی آدمای خوبین
خانما فقط خیلی خیلی حساس ترن و میگن "قلب خانما مثل قبرستونه هرکی میره توش دیگه بیرون نمیاد و قلب مردا مثل هتل 5 ستاره ست"!!!!!
مثلا تو یه رابطه بین زن و مرد، هر اتفاق بدی که بیفته این زنه که بیشترین آسیب روحی رو میبینه ولی اون مرد بعد از یه مدت فراموش میکنه و حتی دنبال یه نفر دیگه میره.خاصیت مرد و زن این طوریه و ربطی به نامردی نداره
ببخشید طولانی شد

الهام یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 15:54

رفتن ۱ نفر همیشه نامردی نیست حالا چه پسر چه دختر.شاید اصلا این تقصیر طرف مقابله که اینقدر زجرش داده که کاسه صبرش لبریز شده و رفته.بعدم امکان نداره کسی نامردی نکنه و بعدا یکی با خودش همون کارو نکنه.رفتن اون مرد شاید تا مدتها زنه رو اذیت کنه ولی بعد این عشق جاشو به نفرت و بعدم به بی تفاوتی میده.اما عذاب وجدان بالاخره سراغ مرده میاد و این چیزی نیست که از بین بره و تا لحظه مرگ باهاشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد